شهید چمران

شهید چمران : 

   خوش دارم از همه چیز و همه کس ببرم و جز خدا انیسی نداشته باشم.
   خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد.هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد و هیچ کس راز ونیاز های شبانه ام را نفهمد.
 
   خوش دارم هیچ کس اشک های سوزانم رادر نیمه های شب نبیند جز خدا کسی رانداشته باشم.
.
.
.
.
  + فردی که دو بال علم و تقوا را با هم داشت چرا که به گفته ی استادش باید نمره فیزیکش 22 باشد به جای 20 ( مضمون ) 

پی نوشت : چیزی که خیلی وقته دنبالشم و حال بعضی روزامه!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی
۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۹

عید قربانی نَفس..

 

  بارالها..
   مقدر فرما آنچه ذبح می شود..
   نفسانیت ما باشد 
   به پای ربانیت تو..

 .

 .

طاعات روز عرفه تون مقبول درگاه حق و عیدتون مبارک

   .  

 .

اللهم ارزقنا حج بیت الحرام فی هذا عام و فی کل عام..آمین


+ بعد از باز کردن این لینک،روی صفحه کلیک کنید و بعد از اتمام قربانی دوباره به صفحه ضربه بزنید تا ... 

http://mee.ir/adha/

        

++ اینم لینک پشت بام خانه ی خدا که با چرخش موس به چپ و راست و بالا و پایین میتونید چرخشی عکس رو مشاهده بفرمایید.

http://www.shutterksa.com/panorama/RoofOfKaaba/

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی
۱۰ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۷

خــدا یادت نرود....

من یک‌بار خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: این‌همه فقها، عرفا، فلاسفه، حکما، شعرا؛
اینها چه می‌خواستند بگویند؟ حرفشان چه بوده؟
یک جملۀ جالب وکوتاهی فرمودند:
همه آمده بودند به شما بگویند: خــدا یادت نرود.
 
(کتاب حاج آقا مجتبی/صفحه133)
.
.
.
.
.
.
.
منبع: http://feizbook.ir/view/post:1765989
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی
۰۹ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۰

شکافنده حقیقی علوم

از زبان حضرت باقر :


یاد دارم که کربلا بودم   از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود   با رقیه چه گریه ها کردم

 

یاد دارم که بزم شرم یزید   خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم   عمه سر را به چوب محمل زد

              

 

امام باقر علیه السلام می فرمایند: بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند،درباره مردم بگویید.

مقام معظم رهبری : هدفی که ملت ایران برای آن تلاش می کند ــ یعنی زنده کردن سخن حق در دنیای منحط امروز ــ کاری است که امام باقر علیه السلام یک تنه به کمک معدودی از اصحابشان،در دنیای آن روز اسلام انجام داد.1368.4.19


شهادت مظلومانه امام محمد باقر علیه السلام را تسلیت عرض میکنم؛زیارتشان در دنیا و شفاعتشان در آخرت نصیبتان..آمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی
۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۱:۳۵

آسمانی ترین پیوند زمینی مبارک

                                     

اولین روز از آخرین ماه قمری،اتفاقی آسمانی در زمین رقم خورد.

آن اتفاق چیزی نبود جز پیوند بهترین پسر و بهترین دختر عالَم؛

پیوندی توأم با عشق و صمیمیت و مهربانی و ....

پیوندی که ثمره اش،فرزندانی از جنس خدا شد.

پیوندی که در آن،زن مطیع همسر و مرد تکیه گاه زن بود.

پیوندی که هر دو کمک حال هم در رسیدن به خدا بودند؛جز این آیا هدفی بالاتر و والاتر هست؟؟!!


پی نوشت : به حق این دو بزرگوار ان شاء الله بهترین قسمتتون بشه تا با هم به خدا برسید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۰۳

فصل دو نفره!!

تلخ است که لبریز حقایق شده است      زردست که با درد موافق شده است

عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی              پاییز بهاریست که عاشق شده است!

میلاد عرفان پور


به فصل 2 نفره پاییزنزدیک می شویم

طلب صبر برای 1 نفره ها...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی
۲۸ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۱۲

لباس شیخ

                                                                                                                                                                                                                                    لباس جناب شیخ،بسیار ساده و در عین حال،تمیز بود.نوع پوشش او نیمه روحانی بود.چیزی شبیه لبّاده روحانیون بر تن می کرد و عرقچین بر سرمی گذاشت و عبا بر دوش می انداخت.

نکته ی قابل توجه،این که او حتّی در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت.تنها یک بار که برای خوشایند دیگران عبا بر دوش انداخت،در عالم معنا او را مورد عِتاب قرار دادند.جناب شیخ،خود،این داستان را چنین تعریف می کرد :

نفس،اُعجوبه است.شبی دیدم که حجاب (منظور،حجاب نَفس و تاریکی باطنی است.) دارم و طبق معمول همیشه نمی توانم حضور پیدا کنم.ریشه یابی کردم و با تقاضای عاجزانه،متوجه شدم عصر روز گذشته که یکی از اشراف تهران به دیدنم آمده بود،گفت:«دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم» و من،هنگام نماز،برای خوشایند او عبای خود را به دوش انداختم.


پی نوشت :

برگرفته شده از کتاب کیمیای محبت

یادنامه ی مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط(نکوگویان)

محمّدی ری شهری                                                            


۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهره نادری

و اینک دختر شینا..

17 ربیع الاول سال 1391 کتاب را به توصیه ی  یکی از دوستان خریداری کردم

خواندنش دلی بود برایم نه سَرسَری

آنقدر دلی بوده که تا الان هم در دلم مانده است

روز پنچشنبه ( 19 شهریور 1394 ) وقتی به کتابفروشی عماد سر زدم پوستر مسابقه ی کتابخوانیِ "کتاب و زندگی" را دیدم

اولش باور نمیکردم ولی واقعیت داشت

کتابی که معرفی شده بود کتابی بود که بادل و جان دوستش دارم.

زمانی که کتاب را میخواندم با خودم میگفتم عجب عشقی

مگر می شود در آن زمان اینگونه عاشقی کرد

ولی دیدم عشق به زمان ربط ندارد

به تکنولوژی ربط ندارد

به سواد هم حتی ربط ندارد

عشق به دل است

به آدم است

به قلب است

به روح است و ...

میخواهم "قدمی" شوم از نوع اصلی اش نه قلابی اش

این را برای کسی میگویم که به من گفت : "قدم قلابی"


  + کتاب "دختر شینا" برای سومین مرحله ی مسابقه ی "کتاب و زندگی" انتخاب شده است.

      جدای از مسئله ی مسابقه،حتما بخوانیدش تا عاشقانه زندگی کردن را یاد بگیرید و یاد بگیرم.

  ++ خواندن این کتاب و حتی نوشتن این پست،اشکهایم را سرازیر کرده است؛

        ثانیه هاتان مملو از عشق خدا..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی

آسمانی ترین پیوند زمینی مبارک

                                     

اولین روز از آخرین ماه قمری،اتفاقی آسمانی در زمین رقم خورد.

آن اتفاق چیزی نبود جز پیوند بهترین پسر و بهترین دختر عالَم؛

پیوندی توأم با عشق و صمیمیت و مهربانی و ....

پیوندی که ثمره اش،فرزندانی از جنس خدا شد.

پیوندی که در آن،زن مطیع همسر و مرد تکیه گاه زن بود.

پیوندی که هر دو کمک حال هم در رسیدن به خدا بودند؛جز این آیا هدفی بالاتر و والاتر هست؟؟!!


+ به حق این دو بزرگوار ان شاء الله بهترین قسمتمون بشه تا با هم به خدا برسیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی

حـُــر نهضت امام خمینی (ره)..

ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ،ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ، ﺣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ...ﺍﻣﺎ ﻃﯿﺐ ﻣﯽﻧﺸﺴﺖ...ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ،
ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ ،ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﻃﯿﺐ...ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ،ﺑﺮﻭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ...
ﮔﻔﺖ:ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ 
ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﻼﻥ ﺟﺎ، ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ...
ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ ، ﮔﻔﺖ:ﮐﯽ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ...!؟
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ...
ﮔﻔﺖ:ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ،ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏(ﺱ ‏) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ...

ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ...
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻧﺎخنات ﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﻢ، ﺗﯿﮑﻪ تیکه ﻣﯿﮑﻨﻤﺖ...
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ،ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏(ﺱ ‏) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻢ...
ﺍنقدر شکنجه اش کردند...
که ﻃﯿﺐ سینه سپر ﻫﯿﮑﻞ ، ﺷﺪ ﻧﯽ ﻗﻠﯿﻮﻥ...
وﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍعدﺍﻣﺶ ﮐﻨﻦ،
ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ:ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟
ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ،ﻃﯿﺐ ﮔﻔت ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ...
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺸﻮ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ،ﺍﻭﻥ ﺩﺭﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ ﻣﻨﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ...!
ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ طیب ۶۰ ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ،
ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ‏
ﻫﻤﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎﻟﺸﻮ ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ...
شهید طیب حاج رضایی

 +مرقد طیب حاج رضایی واقع در قسمت شرقی حرم شاه عبدالعظیم حسنی (ع) هست .


درد دل نوشت :

 مادر جان دعا کن ما هم ادب کنیم..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی

تعبیر وارونه یک رویا..

 

ماجرای اصلی این فیلم بر سر جاسوسی و ماجرای عاشقانه است .

دیالوگ ژاله هنگام رفتن به دفترخونه برای مَحرم شدن با محسن برام درد داشت

و این بود دیالوگ اون چند ثانیه ی دردآور..

 " ژاله : 19 سال پیش باید این پله هارو بالا میومدم، 19 سال زندگیمو خراب کردی

محسن : جبران میکنم

ژاله : میتونی؟

محسن : میتونم "

(( امشب وقتی فیلم رو دیدم با خودم گفتم: ژاله حقش نبوده که محسن اونو اینطور ول کنه و بره سراغ فرد دیگه ای و الانم حق ناهید نیست که زندگی اش خراب بشه .

این وسط محسن باید بدجور تاوان بده، چون از اول نفهمید داره چکار میکنه و باعث شد که زندگی این دو زن در زمانهای متفاوتی خراب بشه ))

روی حرفم با کسانی هستش که کسی رو عاشق خودشون میکنن و راحت میرن دنبال زندگیشون و حواسشون نیست که دارن چه میکنن..

دلها زود بهم پیوند میخورن و نمیتونن از هم جدا بشن..

بیایم با هم عهد ببندیم که کسی رو الکی و از روی چند روز خوشی و هوس وابسته به خودمون نکنیم که بد عواقبی داره..


از سر دل نوشت :

 چقدر این فیلم و فیلم مادرانه بهم شبیه هستند؛درد دارد دیدنشان...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی

دوستی مثل بوییدن یک سیب است..

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻢ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ..
ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ
ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ ..
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ..

ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻧﺸﻮﯼ ..
ﻣﻼﮎ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻭ ﻗﺪ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﺩﻟﺶ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ..
ﻭ ﻛﻼﻡ ﺁﺧﺮ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺗﻤﻠﮏ ﺗﻮ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﺜﻞ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ،
ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﺎﺯﯼ ﺑﺰﻧﯽ... ‍

حقیقت نوشت :
   گاهی با هیچ بهانه ای کسی را دوست داری،گاهی با هزار دلیل هم نمیتونی یکی رو دوست داشته باشی.
                                                                                            
              
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی

برای آدم بزرگ قصه ام...2

 

بارها و بارها این را شنیده ایم و خوانده ایم؛امیدوارم عامل بشویم.

" دو چیز را فراموش نکن؛

یاد خدا و یاد مرگ...

دو چیز را فراموش کن؛

بدی دیگران درحق تو و خوبی تو در حق دیگران...

چهار چیز را نگه دار؛

گرسنگیت را سر سفره دیگران، زبانت را در جمع، دلت را سر نماز و چشمت را در خانه دوست..."

-

-

برای همه خوب باش!
آنکه فهمید همیشه کنارت و به یادت خواهدبود...
و آنکس که نفهمید، روزی دلش برای تمام خوبیهایت تنگ میشود..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گرفتارِ رهایی

۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهره نادری

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهره نادری

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهره نادری